سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امتحان

چند نکته برای موفقیت در امتحان

ساده ولی واقعی!    

برخلاف نظر مردم امتحانها مهمترین کارهایی نیستند که ما در زندگی انجام می دهیم. در واقع چه قبول بشویدوچه مردود ارزش و اهمیت شما بیش از ان نمره ای است که بر روی یک برگ کاغذ می گیرید. لذا برای اینکه در فصل پر هیجان امتحان سردر گم و گیج نشوید مطلب بالا را فراموش نکنید.

اعتماد به نفس داشته باشید

با تفکرات وتصورات کلیشه ای خود مقابله کنید

آیا فکر می کنید فرد ناامیدی هستید که هرگز در امتحانی موفق نبوده است؟

پس بدانید حالا زمان آن رسیده که در مقابل این ضبط صوت درونی بایستید هرگاه بخواهید میتوانید نوار آن را عوض کنید. 

یاد بگیرید تمرکز داشته باشید

آیا احساس می کنید گیج شده اید ونمی دانید به چه راهی بروید؟

برای خود یک نامه ماموریت بنویسید. این نامه دقیقا شامل چیزهایی باشد که می خواهید در زندگی به آنها برسید. نه تنها این کار به شما کمک می کند که روی اهداف خود تمرکز داشته باشید بلکه به شما نشان می دهد که چه قبول وچه مردود زندگی در ماورائ امتحانها هم وجود دارد.

فشارهای عصبی خود را آزاد کنید

آیا احساس وحشت وفشار عصبی دارید؟

سعی کنید فریاد بکشید. این کار فشار های عصبی شما را آزاد می کند.

دندانهای خود را کمی به یکدیگر فشار دهید بعد دهان خود را کاملا باز کنید تا فشار های عصبی از طریق فریاد بلندی که می کشید از درون شما خارج شود.

به افکار منفی بی اعتنا باشید

آیا احساس میکنید کسی از درون به شما می گوید که نمی توانید در امتحان قبول شوید؟

این صداهای مزاحم را از بین ببرید و تمام این بهانه ها را از خود دور کنید.

برای وقت خود برنامه ریزی کنید

آیا احساس می کنید فر صتهایتان در حال اتمام است؟

تجدید نظر نکردن در برنامه زمانبندی باعث اتلاف وقت گرانبهای شما می شود بنا براین یک جدول زمانبندی تهیه کنید. اما خود را کاملا تابع آن نسازید هر گاه نیاز بود باز هم در آن تجدید نظر کنید.

احساس می کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم که به تو سفارش کنم...

وصیت می کنم وقتی که جانم را بر کف دست گذاشته ام و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم و دیگر تو را نبینم...
تو را دوست می دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا ، به کسی احتیاج ندارم و حتی گاه گاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی نیازی می کنم... و از او چیزی نمی طلبم. احساس احتیاج نمی کنم و چیزی نمی خواهم. گله ای نمی کنم و آرزویی ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شایسته عشق و محبتی ، و من عشق به تو را قسمتی از عشق به خدا می دانم و همچنان که خدای را می پرستم و عشق می ورزم به تو نیز که نماینده او در زمینی عشق می ورزم و این عشق ورزیدن همچون نفس کشیدن برای من طبیعی است...
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است و زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام.
عشق است که روح مرا به تموّج وا می دارد و قلب مرا به جوش می آورد. استعدادهای نهفته مرا ظاهر می کند و مرا از خودخواهی و خودبینی می راند. دنیای دیگری حس می کنم و در عالم وجود محو می شوم. احساس لطیف ، قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می کنم. لرزش یک برگ ، نور یک ستاره دور ، موریانه ای کوچک ، نسیم ملایم سحر ، موج دریا و غروب آفتاب همه احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم مرا به دنیای دیگری می برند ،... این ها همه و همه از تجلیت عشق است...


نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های موجود در هم نوشت

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
دوره ارزانیست !!!
[عناوین آرشیوشده]