همچنین نمایشگاهی از آثار تاریخی ایران و نیز تمدن شیرازی شرق افریقا ایجاد شده بود و فیلمهایی نیز در این زمینه نمایش داده شد.
ارتباط ایرانیان با آفریقا از روزگار هخامنشیان آغاز شد. فتح مصر بوسیله کمبوجیه نقطه عطفی بر این روابط بود. با حکومت 200 ساله ایرانیان باستان بر مصر، لیبی، تونس و حبشه (اتیوپی) نخستین گام بر توسعه روابط فرهنگی و بین تمدنی میان ایران و ملل آفریقایی برداشته شد.
کشفیات باستانشناسی ازجمله سفالهای ساسانی در این کشورها، ادامه ارتباط ایرانیان و آفریقا را نشان میدهد.
اما سرآغازدولت و تمدن شیرازی در شرق آفریقا به هزار سال پیش برمیگردد. در اواخر قرن چهارم هجری (10 میلادی) درپی تحولاتی که مربوط به نواحی جنوبی ایران بوده است تعداد قابل توجهی از بازرگانان و دریانوردان ایرانی نخست از بندر سیراف (طاهری) و سپس از جزایر کیش و هرمز به سواحل شرقی افریقا کوچ نمودند.
این مهاجرت به فرماندهی شخصی به نام علی پسر حسین شیرازی (یا علی پسر حسن) صورت گرفته که احتمال دارد از خاندان بویه (شاخه فارس) باشد. او با استقرار در کیلوا (درساحل تانزانیای کنونی) و تصرف سواحل وجزایر اطراف آن (زنگبار یا زنج) در حد فاصل موگادیشو (مقدیشو) در سومالی کنونی تا سغاله (سوفالا) در موزامبیک که سراسر سواحل کشورهای کنیا، سومالی، موزامبیک، کومور و تانزانیا رادربرمیگیرد و تاسیس مراکز حکومتی در لامو، مالیندی و چند جای دیگر، پادشاهی شیرازیها را پایهگذاری کرد.
این دولت حدود پانصد سال پایدار بود؛ و کمکم با کاهش قدرت این پادشاهی و قدرت گرفتن حکومتهای فاطمی، ایوبی، مملوکها و عثمانی در مصر و شمال آفریقا دولت شیرازیها تضعیف شد. سرانجام در اواخر قرن نهم هجری درپی هجوم پرتغالیها در زمان ابراهیم، آخرین فرمانروای شیرازی به عمر آن خاتمه داده شد . دولت شیرازی شرق افریقا نقش مهمی در توسعه مناسبات تمدنی آن سامان داشته و نیز پدیدآورنده فرهنگ و قومیت سواحیلی شده است.
فرهنگ سواحلیکه امروزه در شرق آفریقا وجود دارد و متشکل از عناصر گوناگون است، در گام اول حاصل امتزاج تمدن ایرانی وآفریقایی بوده است. بنابراین هم از نظر نژادی و هم از نظر زبان وآداب و رسوم میتوان عناصر ایرانی قابل توجهی در آن سراغ گرفت.
بهگونهای که واژههای پارسی بسیاری در زبان سواحیلی کنونی وجود دارد؛ که در ارتباط با موضوعهای اقتصادی، بازرگانی، اداری، معماری، نام، القاب و ... میباشد و باوجود گذشت صدها سال هنوز هم از آنها بهره برده میشود. برخی اصطلاحات سلسله مراتبی در قبایل آفریقایی تانزانیا مانند شاه (sheha) و وزیر (waziri) که هنوزه هم رواج دارد، یادگاری از پادشاهی شیرازیها میباشد.
دستور زبان پارسی نیز بر سواحیلی اثرات بسیار زیاد و غیرقابل انکاری داشته است، ازجمله در حروف صدادار و بیصدا، و تاکیدات خاص صداها. همچنین ادبیات و اشعار سواحیلی از شاعران بزرگی مانند حافظ و خیام تاثیر پذیرفته است.
رواج تقویم ایرانی (هجری شمسی)، گسترش دین اسلام، پدیدآمدن سیستم حکومتی دولتشهر، برخی آداب و رسوم و جشنهای ایرانی همانند عید نوروز در شرق آفریقا از دیگر اثرهای نفوذ تمدن و فرهنگ بزرگ ایرانیها در آن جایگاه میباشد.
همچنین وجود دستنوشتههای فارسی و آثار معماری بجای مانده از تمدن و دولت شیرازی در جزیره زنگبار ودیگر نواحی قابل توجه است. بعلاوه در حدود هفتاد کیلومتری جنوب بندر ممباسا در کشور کنیا ، شهر کوچکی وجود دارد به نام شیراز که آثار مهمی از مسجد و مقبره مربوط به دوره شیرازیها در آنجا دیده میشود. یکی از این مساجد سنگی بوده و به سبک روزگار خاندان بویه میباشد.
هماکنون نیز اقوامی در این منطقه بهنام شیرازیها زندگی میکنند که در جنگهای استقلال تانزانیا از انگلیس در شکل سازمانی بهنام انجمن شیرازی (shirazi association) فعالیت بسیار و خستگی ناپذیری داشتند.
همه پژوهشگران از ایرانیان مهاجر به نیکی یادکرده و آنان را عامل رشد و توسعه فرهنگی و اجتماعی کشورهای شمال و شرق آفریقا در گذر قرنهای 10 تا 15 میلادی میدانستند. ایرانیان به سرعت در ژرفای روح و روان بومیان رسوخ کرده و پادشاهی دادگسترانه و بزرگی مبتنی بر مساوات، برابری، عدالت، تفاهم و تشریک مساعی (همانند حکومت هخامنشیان در شمال آفریقا) پدید آوردند که در گونه خود بینظیر است. دخالت نکردن ایرانیها در حدیث تلخ بردگی و بردهداری از موضوعات بسیار درخشان و افتخارآمیز پادشاهی شیرازیها در آفریقا میباشد، چراکه ایرانیان با وجود سود سرشار این تجارت ننگین هیچگاه دامن خود را به این کار نیالودند؛ گویی پیام بزرگترین پادشاه ایرانزمین کورش کبیر در گوش آنان طنینانداز بود که میفرمود: همه انسانها در سرزمین من آزاد هستند و من تا روزیکه زنده هستم نخواهم گذاشت مردان وزنان را بهنام برده بفروشند و این رسم زندگی باید از گیتی رخت بربندد.
دانش جامعه ایرانی و ایرانیان نسبت به تمدن و دولت شیرازی شرق افریقا اندک است. اخبار این دولت در منابع قدیمی ایرانی به میزان کمی انعکاس یافته وتحقیقات دانشمندان غربی نیز در جامعه علمی ما معرفی نشده است. تعداد انگشتشماری کتاب و مقاله در پنجاه ساله اخیر دراین زمینه ارائه شده وتا حدودی نیز تحولات زنگبار در این دوره در عطف توجه ایرانیها به تاریخ و تمدن شیرازی در شرق آفریقا موثر بوده است.
با این حال این آثار ارزشمند با کمتوجهی مسئولان فرهنگی ایران مواجه شدهاند و شاید دلیل این امر نیز تا حدودی بیاطلاعی آنان از وجود این ابنیه ارزشمند در شمال شرقی، شرق و جنوب آفریقا باشد. از این روی بسیار بجا و مناسب است که این آثار تاریخی مهم که به سبب رطوبت بالای هوای این مناطق در حال فرسایش تدریجی میباشند و دولتهای آفریقایی نیز کمبود بودجه را مانع اصلی در تعمیر این ابنیه میدانند، از سوی دست اندرکاران سازمان میراث فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و سایر نهادهای دستاندرکار، مرمت و بازسازی شوند. تعمیر این عمارت که هر یک یادگاری از حضور چند هزار ساله ایرانیها در این بخش از جهان میباشند مطمئناً دستاوردهای مهمی به دنبال خواهد داشت و با توجه به آنکه سالانه هزاران گردشگر غربی از این آثار بازدید میکنند میتوانند به عنوان اسناد ارزشمند حضور پرافتخار ایرانیها در شرق آفریقا به جهانیان معرفی شوند.
لازم به یادآوری است که روابط بازرگانی و تمدنی ایران وشرق آفریقا پس از انقراض دولت شیرازی نیز ادامه یافته است. همچنین علاوه بر بناهای متعلق به شیرازیها، عمارات و ساختمانهایی نیز در دوره پس از افول حکومت شیرازیها توسط سایر ایرانیان مهاجر احداث شدهاند. این آثار تاریخی متعلق به شوشتریها، بلوچها و دیگر ایرانیها در مناطقی همچون زنگبار، مومباسا و کیلوا به چشم میخورند.
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های موجود در هم نوشت
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
دوره ارزانیست !!!
[عناوین آرشیوشده]