سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رفیق مهربون

     چندی پیش به مناسبتی با خود می اندیشیدم اگر در جاهای مختلف یه آشنا داشتیم اوضاع چه جوری پیش می رفت ؟! مثلا" اگر در نانوائی آشنا داشتیم مجبور نبودیم منتظر بمونیم و با یه نون سفارشی کارمون راه می افتاد ! اگر در دادگستری آشنا داشتیم دعاوی و پرونده هامون خارج از نوبت رسیدگی و همیشه هم از رای صادره خوشحال بودیم ! اگر با شهردار منطقه رفیق بودیم با یه تلفن چاله چوله های محله را پر می کردیم ! اگر رفیق بانکی داشتیم نونمون توی روغن بود و هر وقت وام می خواستیم آماده بود !
     اگر با پلیس رفیق بودیم با یه بوق همه چی تموم می شد و از جریمه خبری نبود !
     اگر با آیت الله شاهرودی رفیق بودیم راحت بهش  می گفتیم  چرا حرفها و ایده هایتان روی زمین مانده است ؟ کو آن "داد"ستانی از مردم ؟ اگر با آقای رئیس جمهور رابطه داشتیم بهش می گفتیم داره تموم می شه ! 4 سال رو می گیم . حواستون هست ؟!

     اگر خدمت مقام معظم رهبری می رسیدیم عرض می کردیم آقا! همه چی برای این مملکت مهمه . خیلی چیزها اولویت اولند اما خواهش می کنیم دستور دهید تعداد زیادی از این اولویت های مزاحم ! برای مدتی به مرخصی اعزام شوند تا رفاه و امنیت اجتماعی  که زیر ساخت توسعه و تمدن یک کشور محسوب می گردند  هر چه زودتر محقق شده و برای آحاد مردم قابل لمس شوند . 
     اما ما آدم ها  یک رفیق مهربان  داریم که همه جا و همه وقت می تونیم باهاش راز دل بگوئیم . همه عقده هامون  را باز کنیم هر چی دلمون بخواد از پیشگاهش  آرزو کنیم و بی هیچ تشریفات و آدابی  حرفهامون را بزنیم . اصلآ" لازم نیست وقت بگیری . با دفتر هماهنگ کنی . در مقابل
دهها نفر دست به سینه راه بری . اینجا با همون لباس خونه با یه مهر و تسبیح می شه "حضور" یافته و در محضرش مقدراتی را تغییر بدهیم . آری ما چنین رفیق مهربانی داریم که از او عافلیم . حیف !
  
  http://saf.blogfa.com



نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های موجود در هم نوشت

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
دوره ارزانیست !!!
[عناوین آرشیوشده]